تحقیق ايدئولوژي
دسته بندي :
دانش آموزی و دانشجویی »
دانلود تحقیق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
ايدئولوژي، پايان يا جاودانگي
تاثيرگذاري متقابل دين و سياست از منظر جامعهشناسي سياسي
اشاره:
آيا به راستي ميتوان دنيايي بدون ايدئولوژي ساخت و يا حتي تصور نمود؟ اگر ايدئولوژي را طرحي براي حيات جسمي و روحي انسان بدانيم، آيا انساني فاقد ايدئولوژي ميتواند، به صحنه روزگار پاي گذارد؟ اگر نگاهي از سر تامل به نمودار تمدن انسان بر روي زمين بياندازيم، درمييابيم؛ كه انسان سالها و قرنهاي بسياري را بدون علوم دقيق، صنايع و ابزار مدرن سپري كرده است، اما نتوانسته لحظهاي را بدون آرمان و اميد به ايدهاي بگذراند. پيشرفت چرخ عظيم تمدن بشري همواره، مرهون اميد انسانها براي رسيدن به مطلوبي بوده است و به قولي: بيستون را عشق كند و شهرتش فرهاد برد. اما بسياري از مكاتب و مذاهب چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند و زندگي بشر را در باتلاقي از اوهام، تعصبات، خرافات و كجانديشيها فرو بردند؛ كه هنوز هم آثار زيانبارش بر جاي است.
اما به هر روي حكايت و محاكات ايدئولوژي (و بهخصوص مذهبي) در مشرقزمين با غرب متفاوت است. در غرب كاستيهاي كليسا و نارسايي مذهب موجب روي آوردن هر چه بيشتر به سكولاريسم گرديد، اما در شرق، بازتاب انگيزههاي سكولار باعث تقويت و تشديد و بنيادگرايي
2
در امور مذهبي شد. بررسي موضوع ارتباط سياست و مذهب با يكديگر در سه حوزه تمدني بزرگ مبتني بر دين (اسلام، مسيحيت و يهود) نيازمند مطالعات دقيق جامعهشناسي سياسي است. اين مهمترين بحث فرهنگ و تمدن امروز را در تلاطم شديدي از نظريههاي متضاد قرار داده است، كمبود تحليل و درك صحيح از اين مقوله ميتواند، موجبات ياس و گمراهي را فراهم آورد. بديهي است، كه رويكرد عميق غرب به معنويت و ارائه هزاران گواه بر بطلان نظريه «پايان ايدئولوژي» از سوي متفكرين بزرگ، نشانگر وقوع تحولي تدريجي و شايد نامحسوس در تاريخ معنوي بشر است. مقاله زير، براي پيجويي اين مقوله اساسي تقديمتان ميگردد. دين و سياست در عرصه حيات اجتماعي بشر، جداييناپذيرند. هر يك از اين دو نهاد اجتماعي همواره، بر ديگري اثرگذار و از آن تاثيرپذير بودهاند. در يك بررسي تاريخي كه اين نوشتار هم در حد وسع خود به آن پرداخته است؛ تاثير اديان بزرگي مانند يهوديت، مسيحيت و اسلام در سياست و نقش بارز آن مورد كنكاش قرار گرفته است. هدف اديان علاوه بر پرداختن به امور معنوي و اخروي، تحصيل قدرت و تملك عرصههاي سياسي نيز بوده است تا آن جا كه، داعيه جهانشمولي هم داشتهاند. از ديگر سو، همين نقش بارز دين در عرصه زندگي اجتماعي و سياسي بشر موجب گرديده؛ كه سياستمداران و دولتمردان همواره، از اين نهاد جهت حفظ حكومت و ايجاد مشروعيت استفاده ابزاري نمايند، بدين خاطر، مذهب و سياست، دو حوزه تفكيكناپذير زندگي اجتماعي بشر بوده و
3
هستند.
جامعهشناسي سياسي به عنوان دانشي كه به پژوهش نقش نهادها و عوامل تاثيرگذار بر سياست اهتمام دارد، ناگزير از تفحص در مورد نقش اديان، به عنوان موثرترين عامل تاريخي --- اجتماعي در سياست، تجديد حيات مذهب، معنويت و اخلاق در دنياي سكولاريزه غرب و ظهور نهضتها و جنبشهاي مبتني بر ايدههاي مذهبي در سراسر جهان امروزي است.
انقلاب اسلامي ايران، در 22 بهمن 1357 با تاكيد بر نقش مذهب، براي تنظيم امور اجتماعي و اداري جامعه به پيروزي رسيد. انقلاب ساندنيستها در 1979 م با همياري و همراهي روحانيون كليسا كه از مخالفين سرسخت رژيم سوموزا بودند، به پيروزي رسيد. در تركيه، حزب عدالت و توسعه در سال 2002 م توانست، با شعار اسلامخواهي در صدر احزاب سياسي قرار گيرد و از مجموع 550 كرسي پارلمان، 363 كرسي را از آن خود نمايد.
اين مثالها، اشارهاي اجمالي به نقش مذهب در سياست دارد، كه امروزه، مورد توجه جامعهشناسي سياسي --- مذهبي قرار گرفته است. جامعهشناسي سياسي مذهب، شاخهاي از جامعهشناسي سياسي است، كه هنوز، قالب و چارچوب منظم و علمي خاصي، براي آن در نظر گرفته نشده است. زيرا به نظر عدهاي از انديشمندان سياسي، دوران طلايي ايدئولوژي و مذهب با داعيه سياسي و سامانبخشي حكومت براساس مفاهيم ديني بسر آمده است. امروز، بشر غربي به
5
واسطه ده قرن حكومت مذهبي كليسا و افراطگريهاي آن در شرايط عكسالعمل قرار گرفته و نقش مذهب را از حوزه عمومي زندگي به حوزه خصوصي و فردي رانده است. بيشتر حكومتها، روند سكولارشدن را ميگذرانند. اين روند، از زمان ماكياول به عنوان بنيانگذار ايدئولوژي قدرت، شروع گرديد. ماكياول، با طرح اين سوال اساسي كه هدف سياست چيست؟ خود را با توماس آكوييناس، سنت آگوستين و كليسا كه هدف سياست را جلب رضايت خداوند ميدانند؛ همگام ميسازد. اما، در ادعاي كليسا كه معيار رضايت خداوند، خود كليسا و پدران آن ميباشد؛ تشكيك نمود. در پاسخ به اينكه چگونه بفهميم؛ انجام سياست خاصي توسط حكومت، مورد رضاي خداوند است؟ كليسا گفته بود: «وقتي پدران كليسا راضي باشند؛ به طور طبيعي رضايت خداوند هم حاصل ميگردد.» ماكياول در رد اين ادعا ميگويد؛ كه چون موضوع سياست، مردم ميباشند و سياست در هر اجتماعي، بر مردم اعمال ميگردد و مردم هم مخلوق خداوند هستند، پس، رضايت مردم (مخلوق) موجب رضايت خالق (خداوند) ميگردد. بر اين اساس، هدف سياست، جلب رضايت مردم گرديد و بدين طريق، خدامحوري را به انسانمحوري و اومانيسم تبديل نمود. از آنجا كه، در انسان هم، عقل حاكم است، پس، ميتوان گفت؛ كه معيار امور، عقل ميباشد و بدينترتيب، عقلمحوري باب شد. ماكياول با چنين ادعايي به تدريج كليسا را از حوزه سياست دور نمود و حركت به سمت عرفي شدن و سكولاريزه شدن را در نظم اجتماعي پيشنهاد نمود. اين مساله، سرآغاز ظهور حوزههاي مختلفي در زندگي انسانها گرديد. از آن جمله، حوزه زندگي خصوصي و فردي انسانها كه متاثر از