دانلود مقاله در مورد خیام شاعر، خیام فیلسوف 33 ص
دسته بندي :
مقاله »
مقالات فارسی مختلف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 32 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
خیام شاعر، خیام فیلسوف؛
صادق هدایت
شاید كمتر كتابی در دنیا مانند مجموعهی ترانههای خیام تحسین شده، مردود و منفور بوده، تحریف شده، بهتان خورده، محكوم گردیده، حلاجی شده، شهرت عمومی و دنیاگیر پیدا كرده و بالاخره ناشناس مانده. اگر همهی كتابهایی كه راجع به خیام و رباعیاتش نوشته شده جمعآوری شود، تشكیل كتابخانهی بزرگی را خواهد داد. ولی كتاب رباعیاتی كه به اسم خیام معروف است و در دسترس همه میباشد مجموعهای است كه عموماً از هشتاد الی هزار و دویست رباعی كم و بیش دربردارد؛ اما همهی آنها تقریباً جُنگ مغلوطی از افكار مختلف را تشكیل میدهند.
حالا اگر یكی از این نسخه های رباعیات را از روی تفریح ورق بزنیم و بخوانیم، در آن به افكار متضاد، به مضمونهای گوناگون و به موضوعهای قدیم و جدید برمیخوریم؛ به طوری كه اگر یك نفر صد سال عمر كرده باشد و روزی دو مرتبه كیش و مسلك و عقیدهی خود را عوض كرده باشد قادر به گفتن چنین افكاری نخواهد بود. مضمون این رباعیات روی فلسفه و عقاید مختلف است از قبیل: الهی، طبیعی، دهری، صوفی، خوشبینی، بدبینی، تناسخی، افیونی، بنگی، شهوتپرستی، مادی، مرتاضی، لامذهبی، رندی و قلاشی، خدایی، وافوری... آیا ممكن است یك نفر اینهمه مراحل و حالات مختلف را پیموده باشد و بالاخره فیلسوف و ریاضیدان و منجّم هم باشد؟ پس تكلیف ما در مقابل این آش درهمجوش چیست؟ اگر به شرح حال خیام در كتب قدما هم رجوع بكنیم، به همین اختلاف نظر برمیخوریم.
اساس كار ما روی یك مشت رباعی فلسفی قرار گرفته است كه به اسم خیام، همان منجم و ریاضیدان بزرگ، مشهور است و یا به خطا به او نسبت میدهند. اما چیزی كه انكارناپذیر است، این رباعیات فلسفی در حدود قرن 5 و 6 هجری به زبان فارسی گفته شده.
تاكنون قدیمترین مجموعهی اصیل از رباعیاتی كه به خیام منسوب است، نسخهی «بودلن» آكسفورد میباشد كه در سنهی 865 در شیراز كتابت شده، یعنی سه قرن بعد از خیام، و دارای 158 رباعی است، ولی همان ایراد سابق كم و بیش به این نسخه وارد است. زیرا رباعیات بیگانه نیز درین مجموعه دیده میشود.
تنها سند مهمی كه از رباعیات اصلی خیام در دست میباشد، عبارتست از رباعیات سیزدهگانهی «مونس الاحرار» كه در سنهی 741 هجری نوشته شده، و در خاتمهی كتاب رباعیات روزن استنساخ و در برلین چاپ شده. رباعیات مزبور علاوه بر قدمت تاریخی، با روح و فلسفه و طرز نگارش خیام درست جور میآیند. پس در اصالت این سیزده رباعی و دو رباعی [نقل شده در] «مرصادالعباد» كه
2
یكی از آنها در هر دو تكرار شده، شكی باقی نمیماند و ضمناً معلوم میشود كه گویندهی آنها یك فلسفهی مستقل و طرز فكر و اسلوب معین داشته، و نشان میدهد كه ما با فیلسوفی مادی و طبیعی سر و كار داریم. از اینرو، با كمال اطمینان میتوانیم این رباعیات چهاردهگانه را از خود شاعر بدانیم و آنها را كلید و محكِ شناسایی رباعیات دیگر خیام قرار بدهیم. در این صورت، هر رباعی كه یك كلمه و یا كنایه مشكوك و صوفیمشرب داشت، نسبتِ آن به خیام جایز نیست. ولی مشكل دیگری كه باید حل بشود این است كه میگویند خیام، به اقتضای سن، چندینبار افكار و عقایدش عوض شده، در ابتدا لاابالی و شرابخوار و كافر و مرتد بوده و آخر عمر سعادت رفیق او شده، راهی به سوی خدا پیدا كرده و شبی روی مهتابی مشغول بادهگساری بوده، ناگاه باد تندی وزیدن میگیرد و كوزهی شراب روی زمین میافتد و میشكند. آن وقت خیام برآشفته به خدا میگوید:
ابریق می مرا شكستی ربی،
بر من در عیش را ببستی ربی،
من می خورم و تو میكنی بدمستی
خاكم به دهن مگر تو مستی ربی؟
خدا او را غضب میكند، فوراً صورت خیام سیاه میشود و خیام دوباره میگوید:
ناكرده گناه در جهان كیست؟ بگو
آن كس كه گنه نكرده چون زیست؟ بگو
من بد كنم و تو بد مكافات دهی
پس فرق میان من و تو چیست؟ بگو
خدا هم او را میبخشد و رویش درخشیدن میگیرد و قلبش روشن میشود. بعد میگوید: «خدایا مرا به سوی خودت بخوان!» آن وقت مرغ روح از بدنش پرواز میكند!
این حكایت معجزهآسای مضحك بدتر از فحشهای نجمالدین رازی به مقام خیام توهین میكند، و افسانهی بچهگانهای است كه از روی ناشیگری به هم بافتهاند. آیا میتوانیم بگوییم گویندهی آن چهارده رباعی محكم فلسفی كه با هزار زخم زبان و نیشخندههای تمسخرآمیزش دنیا و مافیهایش را دست انداخته، در آخر عمر اشك میریزد و از همان خدایی كه محكوم كرده، [با این زبان]، استغاثه میطلبد؟ شاید یك نفر از پیروان و دوستان شاعر برای نگهداری این گنج گرانبها، این حكایت را ساخته تا اگر كسی به رباعیات تند او بربخورد به نظر عفو و بخشایش به گویندهی آن نگاه كند و برایش آمرزش بخواهد!
3
از این قبیل افسانهها دربارهی خیام زیاد است كه قابل ذكر نیست، و اگر همهی آنها جمعآوری بشود، كتاب مضحكی خواهد شد. فقط چیزی كه مهم است به این نكته برمیخوریم كه تأثیر فكر عالی خیام در یك محیط پست و متعصب خرافاتپرست چه بوده، و ما را در شناسایی او بهتر راهنمایی میكند. زیرا قضاوت عوام و متصوفین و شعرای درجهی سوم و چهارم كه به او حمله كردهاند از زمان خیلی قدیم شروع شده و همین علت مخلوط شدن رباعیات او را با افكار متضاد به دست میدهد. كسانی كه منافع خود را از افكار خیام در خطر میدیدهاند تا چه اندازه در خراب كردن فكر او كوشیدهاند.
[با بررسی رباعیهای خیام] میتوانیم به طور صریح بگوییم كه خیام از سن شباب تا موقع مرگ، مادی، بدبین و ریبی بوده (و یا فقط در رباعیاتش اینطور مینموده) و یك لحن تراژیك دارد كه به غیر از گویندهی همان رباعیات چهاردهگانهی سابق كس دیگری نمیتواند گفته باشد، و قیافهی ادبی و فلسفی او به طور كلی تغییر نكرده است. فقط در آخر عمر با یك جبر یأسآلودی حوادث تغییرناپذیر دهر را تلقی نموده و بدبینی كه ظاهراً خوشبینی به نظر میآید اتخاذ میكند.
به طور خلاصه، این ترانههای چهار مصراعی كمحجم و پُرمعنی اگر ده تای از آنها هم برای ما باقی میماند، باز هم میتوانستیم بفهمیم كه گویندهی این رباعیات در مقابل مسایل مهم فلسفی چه رویهای را در پیش گرفته و میتوانستیم طرز فكر او را به دست بیاوریم. لهذا از روی میزان فوق، ما میتوانیم رباعیاتی كه منسوب به خیام است از میان هرج و مرج رباعیات دیگران بیرون بیاوریم. اما آیا این كار آسان است؟
سلاستِ طبع، شیوایی كلام، فكر روشن سرشار و فلسفهی موشكاف كه از خیام سراغ داریم به ما اجازه میدهد كه یقین كنیم بیش از آنچه از رباعیات حقیقی او كه در دست است، خیام شعر سروده كه از ب
4
ین بردهاند و آنهایی كه مانده به مرور ایام تغییرات كلی و اختلافات بیشمار پیدا كرده و روی گردانیده.
علاوه بر بیمبالاتی و اشتباهات استنساخ كنندگان و تغییر دادن كلمات خیام، كه هر كسی به میل خودش در آنها تصرف و دستكاری كرده، تغییرات عمدی كه به دست اشخاص مذهبی و صوفی شده نیز در بعضی از رباعیات مشاهده میشود. مثلاً،
شادی بطلب كه حاصل عمر دمی است
تقریباً در همهی نسخ نوشته «شادی مطلب». در صورتی كه ساختمان شعر و موضوعش خلاف آن را نشان میدهد. یك دلیل دیگر به افكار ضد صوفی و ضد مذهبی خیام نیز همین است كه رباعیات او مغشوش و آلوده به رباعیات دیگران شده.
رباعیاتی كه اغلب دم از شرابخواری و معشوقهبازی میزند، بدون یك جنبهی فلسفی یا نكتهی زننده و یا ناشی از افكار نپخته و افیونی است و سخنانی كه دارای معانی مجازی سست و درشت است، میشود با كمال اطمینان دور بزنیم. مثلاً آیا جای تعجب نیست كه در مجموعهی معمولی رباعیات خیام به این رباعی بربخوریم:
ای آنكه گزیدهای تو دین زرتشت
اسلام فكندهای تمام از پس و پشت
تا كی نوشی باده و بینی رخ خوب؟
جایی بنشین عمر كه خواهندت كشت
این رباعی تهدیدآمیز آیا در زمان زندگانی خیام گفته شده و به او سوءقصد كردهاند؟ جای تردید است، چون ساختمان رباعی جدیدتر از زمان خیام به نظر میآید. ولی در هر صورت قضاوت گوینده را دربارهی خیام و درجهی اختلاط ترانههای او را با رباعیات دیگران نشان میدهد.
به هر حال، تا وقتی كه یك نسخهی خطی كه از حیث زمان و سندیت تقریباً مثل رباعیات سیزدهگانهی كتاب «مونس الاحرار» باشد به دست نیامده، یك حكم قطعی دربارهی ترانههای اصلی خیام دشوار است. به علاوه، شعرایی پیدا شدهاند كه رباعیات خود را موافق مزاج و مشرب خیام ساختهاند و سعی كردهاند كه از او تقلید بكنند ولی سلاستِ كلام آنها، هر قدر هم كامل باشد، اگر مضمون یك رباعی را مخالف سلیقه و عقیدهی خیام ببینیم با كمال جرأت میتوانیم نسبت آن را از خیام سلب بكنیم. زیرا ترانههای خیام با وضوح و سلاستِ كامل و بیان ساده گفته شده؛ در استهزاء و گوشه كنایه خیلی شدید و بیپرواست.