دانلود مقاله در مورد رابطه روانشناسي و دين 160 ص
دسته بندي :
مقاله »
مقالات فارسی مختلف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 178 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
12
رابطه روانشناسي و دين
تولد روانشناسي دين به ابتداي قرن حاضر باز ميگردد . اين گستره در آغاز قرن حاضر توجه بسياري از محققين روانشناسي را به خود جلب كرده ، چنانكه پيش از آن كانت تجربه يا احكام ديني را با تحليل حيات اخلاقي تبيين نمود و دين را بر مقتضيات قانون اخلاق بنا نهاد ، و يا دكارت كه همه چيز از جمله دين را با زبان رياضي تبين نمود . اما در آستانه قرن نوزدهم ديگر اين بحثهاي ذهنشناسي ، توانايي پاسخگويي به سؤالات اساسي طرح شده را نداشت . و از آنجائيكه علم روانشناسي دين را يك مقوله انساني ميدانست لذا سعي كرد با تحليل رواني انسان، ريشه پيدايش دين را مورد مطالعه قرار دهد.
به گفته يونگ :“ پديده دين نمودگاري بشري است كه روانشناسي نميتواند و نبايد ناديدهاش بگيرد ”.مورنو،آنتونيو. يونگ ، خدايان و انسان مدرن . ص 136
يونگ ميگويد :“ روح يا جان آدمي فطرتاً داراي كاركرد ديني است … اما اگر اين واقعيت تجربي وجود نداشت كه در روح آدمي ارزشهاي والايي نهفته است به روانشناسي كوچكترين علاقهاي نميداشتم ، چرا كه در آن حال روح و جان آدمي جز نجاري ناچيز و بياهميت نميبود . حال آنكه از صدها آزمون و تجربه علمي دريافتهام كه اصلاً چنين نيست و برعكس جان آدمي حاوي همة آن چيزهايي است كه در احكام و دُگمهاي ديني آمده است و چه بسا بيش از آن نيز
12
… من به روح كاركرد ديني نسبت ندادهام ، بل فقط واقعياتي را برشمردهام كه ثابت ميكند روح داراي طبيعت ديني است يعني صاحب كاركرد ديني است ”. همان مرجع . ص 92
“در واقع كلمة روانشناسي خود دلالت بر بعضي روابط با بعضي از ابعاد تجربه انساني دارد كه از ديرباز، آن را ‘ديني’ ناميده اند. وقتي كه در طي قرن هيجدهم، اين واژه رواج يافت، به عنوان بخشي از سنت فلسفي كه با نظريه هاي ادراك مربوط است، مطرح گرديد و با الهيات يا دين ربطي مهجور داشت . رفته رفته كه مطالعة ادراكات ، هرچه بيشتر از رهيافت پيشيني (ماقبل تجربي) معرفت شناسي متعالي فاصله گرفت و جاي خود را به روانشناسي ‘علمي’تر كه مبتني بر روشهاي زيستشناسي و فيزيك بود داد ، پيوندهاي بين روانشناسي و دين باز هم ضعيفتر شد . بنابراين راه روانشناسي و دين ، راهي هموار و آشنا و روشن ، چنان كه امروزه تصور مي شود ، نبود .”
14
الياده،ميرچا. فرهنگ و دين .ص177
“پيدايش روانشناسي دين را بعيد است كه بتوان به كار يك فرد يا گروهي از متفكران نسبت داد ، همچنين اين رشته بهطور طبيعي از هيچ سنت خاصي برنيامده است . از سوي ديگر اصولاً مشكل بتوان از تولد يا زايش و پيدايش دفعي اين رشته سخن گفت ، بلكه مي توان گفت كه روانشناسي دين ، برخاسته از فضاي فكري و فرهنگي خاصي است كه در آن روش علمي و دين پژوهي به نحوي پخته و پيشرفته شدند كه چون هر دو در معرض پرسشهاي مختلفي قرار گرفتند ، به يكديگر نزديك شدند . به اين معني ، روانشناسي دين براي دينپژوهي همان قدر انگيزه اي تازه بود كه براي علم روانشناسي . فقط تأملات گذشته نگرانة يك نسل بعد ، منشأ خدماتي شد و مواجهه اين دو رشته را تحقق بخشيد و اين رشته سرآغازي پيدا كرد ؛ گو اينكه در اين باب هم اتفاق نظر حاصل نيست .” همان مرجع.ص178
اما بايد بدانيم كه روانشناسي نميتواند به همه وجوه و جنبههاي دين توجه كند (چون اساساً روانشناسي چنين شأني را ندارد) و تنها به جنبههاي رفتاري آن ميپردازد .
“ اما اگر كسي گمان برد همة دين يعني همين تجربههاي ديني ، نگاهي تحويل گرايانه (
14
Reduction) به دين كرد ، و دين را به چيزي كمتر از آن ارجاع داده است ”. ذاكر، صديقه . نگاهي به نظرية فرانكل در روانشناسي دين . قبسات . سال سوم شماره 2 و 3 . ص 85