مقاله در مورد مردم سالاری
دسته بندي :
علوم پایه »
معارف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
مردم سالاري ديني از منظر امام علي (ع)
محمد علي بصيري
مقدمه:
تلاش اين نوشتار بر اين است كه طرح مردم سالاري ديني را از نهج البلاغه امام علي (ع) عرضه دارد. بنابراين براي روشن شدن بحث سعي بر آن بوده با جواب به سوالات ذيل به تبيين مسئله پرداخته شود:
1- دمكراسي و مردم سالاري ديني چيست؟
2- مباني و اصول دمكراسي با مردم سالاري چيست؟
3- نقاط اختلاف و اشتراك مردم سالاري ديني و غير ديني كدامند؟
4- ديدگاه امام علي (ع) در نهج البلاغه درباره مردم سالاري ديني چيست؟
5- آيا حكومت امام (ع) نمونهاي از مردم سالاري ديني بوده است؟
براي پاسخ به سؤالات فوق ابتدا تعريفي از دمكراسي ارائه شده و پس از آن به دورهها و انواع دمكراسي اشاره رفته است. سپس تفاوتهاي موجود ميان دمكراسي و مردم سالاري ديني ذكر شدهاند و در ادامه به اصول مشترك ميان دمكراسي و مردم سالاري ديني اشاره گرديده است. اين اصول مشترك عبارتند از: 1- قانون و قانونگذاري 2- برابري و مساوات در برابر قانون 3- انتخابات آزادانه و عادلانه 4- مشاركت سياسي
5- حقوق سياسي - مدني 6- احزاب سياسي 7- جامعه مدني.
در اين نوشتار، ابتدا هر يك از اين اصول مشترك از ديدگاه انديشمندان غربي و پيرو دمكراسي مورد بررسي قرار گرفته و سپس با رجوع به نهج البلاغه، و از ميان خطبهها، نامهها و حكمتهاي امام علي، نظر ايشان به بحث گذاشته شده است. اما براي جلوگيري از اطاله كلام، به حداقلي از مباحث حضرت اكتفا شده و واقعاً حق مطلب - آنگونه كه امام مردمسالاري ديني را در بستر اين كتاب مطرح كردهاند - كاملاً ادا نگرديده است. در نهايت به اين جمعبندي رسيدهايم كه امام علي (ع) يك حكومت مردم سالار ديني طراحي و اجرا كرده كه در بسياري جهات از دمكراسيهاي موجود پيشرفتهتر، جامعتر و مترقيتر بوده است. حتي ميتوان گفت كه دمكراسيهاي موجود غرب، بسياري مباني و اصول خود را از اسلام، خصوصاً علي (ع) اقتباس نمودهاند
.
دمكراسي و مردم سالاري ديني
واژه دمكراسي، مانند بسياري از واژههاي علم سياست از قبيل آزادي، امنيت، انقلاب، حكومت و... دستخوش تحولاتي مفهومي گرديده است. دمكراسي در يونان باستان مطرح شد، افلاطون با دفاع از حكومت فيلسوفان، دمكراسي را حكومت اكثريت نادانان دانست، ارسطو با تمجيد از حكومت طبقه متوسط، دمكراسي را حكومت تهيدستان برشمرد. اين برداشت تا عصر رنسانس تداوم داشت. اما در عصر مدرن، دمكراسي بهترين شيوه حكومت شناخته شد، به گونهاي كه امروز غير دمكراتيكترين دولتها سعي دارند به نوعي خود را دمكراتيك معرفي نمايند.1 در يكصد سال اخير اين واژه مانند واژههاي آزادي- برابري- جمهوري به كشورهاي اسلامي منتقل گرديد و متفكران اسلامي در حد قابل انطباق با اصول دين و شريعت از حيث علمي، آنرا پذيرفتند. طيف متفكران اسلامي در اين زمينه از قبول صددرصد دمكراسي به شكل و محتواي غرب (قبول حداكثر) تا قبول قسمتهاي بسيار محدود شكل و محتواي آن (قبول حداقل) قرار دارند ولي قبل از ورود به اين بحث لازم است ابتدا واژه دمكراسي و برداشتهاي آن توضيح داده شود.
دمكراسي چيست؟ علي رغم برداشتهاي مختلف از اين واژه ميتوان تعريف كلي آن را حكومت به وسيله مردم دانست. اين واژه در قرن 16 ميلادي از لفظ فرانسويDemocratic وارد زبان انگليسي شد كه اصل آن از واژهDemokratia يوناني ميباشد. اجزاي آنDemos "مردم" وKrate به معني حكومت يا فرماروائي هستند.2 اولين شكل حكومت دمكراسي در آتن تحقق يافت، ولي بين مردم تبعيض وجود داشت، مردم به شهروند و برده، زن و مرد تقسيم ميشدند و مردان نيز از لحاظ سني به طور يكسان نميتوانستند در حكومت شركت كنند.3 در اين جا براي تبيين بهتر اين مفهوم به چند تعريف اشاره ميكنيم: جان ديوئي آمريكايي دمكراسي را "شيوهاي از زندگي" تعريف ميكند: "كه براي مشاركت هر انسان رشد يافته و بالغ در شكلگيري ارزشها ضرورت دارد. اين ارزشها زندگي انسانها را در كنار هم سامان ميبخشد."4 به اعتقاد كارل كوهن(Karl Kohen) "دمكراسي حكومتي جمعي است كه در آن از بسياري جهات اعضاء اجتماع به طور مستقيم يا غيرمستقيم در گرفتن تصميماتي مربوط به خود شركت دارند يا ميتوانند شركت داشته باشند."5 روشمير نيز ميگويد: "دمكراسي عبارت است از مشاركت نه چندان شديد مردم در حكومت از طريق نمايندگان، مسئوليت دولت در برابر پارلمان، برگزاري متناوب انتخابات آزاد و منصفانه، آزادي بيان و اجتماع و حق راي همگاني."6 همچنين از ديدگاه كارل ريمون پوپر "وجود دمكراسي مستلزم دو اصل كلي است: نظارت همگاني بر تصميمگيري جمعي و داشتن حق برابر در اعمال اين نظارت. هر اندازه كه اين دو اصل در تصميمگيريهاي يك اجتماع