تحقیق تاثير دين باوري در زندگي فردي و اجتماعي (قابل ویرایش)
دسته بندي :
دانش آموزی و دانشجویی »
دانلود تحقیق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 26 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
2
تاثير دين در زندگي
چکيده:
دين به عنوان مقولهايي در زندگي انسان در تمامي شئون و روزنههاي وجودي او اثر ميگذارد و انسان نيز از آن متاثر ميگردد. اين تاثير و تاثر هم در جنبه هاي فردي انسان است وهم در جنبههاي اجتماعي.
استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) در کتاب انسان و ايمان به بررسي تاثير دين در زندگي انسان ، برخي از آثار فردي دين را بيان ميدارد. اين نوشتار با الهام گيري از روش استاد در بيان فوايد دين ، چند عنوان ديگر نيز بدان افزوده است. اين فوايد به اين جهت از جانب دين نشئت مي گيرد که انسان را متصل به منبع لايزالي به نام الله (ذات مستجمع جميع صفات کمال) مي کند و انسان را پس از هدايت تکويني مشمول هدايت تشريعي کرده و اراده نموده که انسان نيز هدايت شود و از ثمرات اين هدايت بهرهمند شود.
مقدمه:
انسان امور فطرى را به وديعه از جانب خداوند متعال دريافت نموده كه همه آنها در جهت دهى زندگى فردي و اجتماعيش مؤثر واقع مىشوند. " فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَْا " ، شكوفايي اين استعدادهاي فطري ، مشروط به برطرف كردن موانع و قرارگرفتن درجهت اصلي كمال است. استعداد فطرى و نيروى خداشناسى يعنى درك پارهاى از اسرار آفرينش كه در نهاد بشر به وديعت سپرده شده و البته در آغاز امر قوه محض بوده است، از اين رو هر يك از افراد بشر در آغاز زندگى فاقد همه گونه دانش و بصيرت مىباشد زيرا احساسات و همچنين افكار آنان از صفر شروع ميشود و حيات تعقل و زندگى جاويد بشرى نيز بر اساس نور فطرت نهاده شده است، زيرا غرض از آفرينش جهان دوام فيض نسبت به سلسله بشر است كه خداوند روح و نور به وى ارزانى داشته و در آن استعداد و نيروى زياده بر تصور به وديعت نهاده و بر اين اساس است كه زندگى او ابدى خواهد بود . اني وجهت وجهي للذي فطر السموات و الارض انسان خاکي در واقع، حيواني است كه در درونش استعداد انسان شدن را دارد. وگرايش هاي فطري درونش ، قابل تربيت، رشد و پرورش مي باشند. بشر علاوه بر خداجوئى فطرة موحد نيز ميباشد. آدمى به حكم الهام فطرى در عمق وجدان خود متوجه خداى يكتا است از جمله جنايات فيلسوفان مادى و مؤسسان مكاتب ضد دينى و انسانى، جعل و تحريف تاريخ است مثلا آنها ادوارى براى تكامل اجتماعى بشر وضع كرده و جميع كشمكشها و اختلافات و جنگها را فقط بر موجبات و اسباب و علل اقتصادى حمل ميكنند، در صورتى كه اندك اطلاعى از حوادث و وقايع تاريخى كافى است كه بدانيم بسيارى از جنگها، عوامل و علل فراوان ديگرى از قبيل شهوت رانى و جاهطلبى صاحبان قدرت و سلطنت
2
و يا اسباب و موجباتى مانند عقايد مذهبى و ملى داشته است كه با علم قطعى آتش افروزان جنگ ها به اين كه ضررهاى فراوان اقتصادى را در حال و آينده بايد تحمل كنند آنها را به وجود ميآوردهاند . و اين شكوفايي نيازمند تلاش مضاعفي است که همانند دانه اي براي رسيدن به كمال و سعادت بايد مسيري را با کمک عقل بگذارند تا به کمال برسد. و نهايت کمال انسان که ميوه مورد نظر ما است مقام خليفة اللهي است. إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً. پس انسان بايد در مسيرحرکت خود، غايت را در نظر بگيرد که همان لقاءالله است. واعبد ربّک حتي يأتيک اليقين.
انگيزه خداجويي والاترين انگيزه بشري است که سبب برتري انسان نسبت به تمام موجودات مي شود و انگيزههاي ديگر در راستاي انگيزه خدا جويي او ديده مي شود. حس پرستش و خداجويي يکي از امور فطري است که در سير خاک تا افلاک انسان را همراهي ميکند و در اين ارتباط پديده اي به نام ايمان به وجود مي آيد که در زندگي انسان موثر مي باشد. تأثير گذاري ايمان در زندگي آدمي منوط به انتخاب آگاهانه اوست. با گرايش به ايمان به اوج تعالي مي رسد و با عدم تمايل به ايمان مرحله سقوط و نابودي مي رسد . انا هديناه السبيل اما شاكرا و اماكفورا .
تبيين موضوع
ايمان به خداوند زندگى را به سمت امور معنوى و متعالى جهت مىبخشد، و شور و شوق حركت و تلاش را در انسان افزايش مىدهد. انسان مؤمن لذت و كمالى را خواستار است كه هيچ لذت دنيايى و كمال مادى به ارزش و مطلوبيت آن نمىرسد. پس شوق او در خواستن اين لذت و كمال بيشتر از شوق كسانى است كه خواستار لذت و كمالات مادى هستند.اين تفاوت، تفاوت در اهداف ميباشد.کسي که هدفش، خداوند لم يزل است تا ابد مجذوب او مي گردد و در جهت رضايت او حرکت مي کند. اما از ديگر سو علاقه مجذوبان لذات طبيعي در نهايت تا زمان حضور امور مادي خلاصه مي گردد و به انتها مي رسد.
ايمان به وجود خداوند حكيم و توانا موجب مىشود ، تا جهان را هدف دار بدانيم . هدف آفرينش، كمال و سعادت انسان است. پس نظم جهان به گونهاى است كه مانع كمال و سعادت انسان نمىشود.و خداوند تمامي لوازم عالم را به استخدام انسان در آورده است. اين اعتقاد موجب آرامش واطمينان در انسان مىشود. انسان با اميد به آينده ضمن تلاش به سوى كمال حركت مىکند. انسان مؤمن در اثر شكست ظاهرى نااميد نمىشود، زيرا خداوند را ناظر بر عمل خويش مىداند و معتقد است كه نظام عادلانه هستى، تلاش او را براى رسيدن به كمال ناديده نمىگيرد و پاداش زحمات او را خواهد داد. ان اللَّه لا يضيع اجر المحسنين .
3
هم چنين پيروزى ظاهرى نيز موجب غرور مؤمنان نمىشود؛ زيرا مىدانند كه همه پيروزىها در اثر لطف و امداد خداوند است. لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ .
اعتقاد و باور مذهبى، به عنوان اصلى ترين نياز انسان معرفى مىشود. نياز به يافتن مسير درست، فهم و بر قرارى ارتباط و اتصال به مبدا وجودى، فهم غايت و هدف زيست و نقش آدمى در اين جهان، چگونگى ارتباطات آدميان (خدا، خود، ديگران و طبيعت) و نحوه برخورد وكنش انسان از جمله نيازهايى هستند كه مذهب تنها پاسخ گوى آنها است، چون زماني به نياز وي پاسخ روشن و قطعي داده ميشود ،كه در مرحله قبل از پاسخ، شناسايى نيازها (شناختشناسى و جهان بيني) به درستى و روشنى صورت پذيرفته باشد .
به بيان ديگر، جهان از منظر انسان با ايمان و خداپرست، نه مجموعهاى از عناصر، نيروها و قوانين كور، بلكه پيكرى زنده و معنادار و جهت ياب است. انسان خداپرست و آگاه، خود را در برابر هستىاى مىيابد، كه داراي شعور است و احساس مىكند،تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُم و نيز ارادهاى آگاه بر آن حاكم است. فقدان خدا سيماى طبيعت را بسان ابلهى مىنمايد كه انسان خود را با او بيگانه حس مىكند. غيبتخدا در ذهن، هستى را هم چون قبرستان بيكرانهاى مىكند كه انسان خود را در آن تنها مىيابد. که درآن وادي وسيع و بي انتها در حال طي طريق است در حالي که حرکتي ندارد. وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً . هستى پوچ، زندگى را نيز پوچ مىسازد و ناچار انسان نيز به پوچى مىرسد. نمىتوان در جهانى كه از شعور، اراده و جهت عارى است، از «مسؤوليت انسان» و پذيرش آن سخن گفت. مسؤوليتي كه فرد را به فدا كردن و نثار جان و مالش وا مىدارد.إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ.
اين مسوليت اگر ريشه در عمق هستى نداشته باشد و بىپايه و پايگاه وجودى باشد، مفهومى ذهنى و خيالى مىشود، در حالىكه ايمان و باور به خدا، كه آفرينش را داراى شعور و هدفدار معرفى مىكند، طبعاً ديد مثبتى به انسان در مقابل نظام كلى هستى و قوانين حاكم بر آن مىدهد. پس:
1- انسان موجودى فطرى است.
5
2- بر اساس امور فطرى روش و مسير زندگى خود را آگاهانه انتخاب مي كند.
3- برنامهايى كه اين راه را از ابتدا تا اتصال ، مشخص كرده و جهت مىدهد، دين نام گرفته است،و از جانب تنها مبدا وجودى براى انسان عرضه شده است و فرد داراي اين صفت را مومن مي نامند ." فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها" .
4- بر اساس ميزان حضور اين برنامه در زندگى فردى و اجتماعى انسان، ميزان ايمان او به مبدا و برنامه ارائه شده از سوى خداوند تعيين مىشود، چرا كه ايمان يعني تصديق كردن كسى و در انقياد او در آمدن ، معرفى شده است. إِلاَّ الَّذي فَطَرَني فَإِنَّهُ سَيَهْدين ِ و وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذي فَطَرَني وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ .
معلم شهيدآيت الله مرتضي مطهرى رحمه الله در بررسى محققانه خويش آثار و فوائد ايمان را به اين شكل ترسيم مىكنند:
1. بهجتآفرينى
اولين اثر ايمان به لحاظ بهجت آفرينى و انبساط آفرينى، «خوش بينى» است. خوش بينى به جهان و هستى . به لحاظ آنكه ايمان نحوه تلقى انسان را نسبت به خود و طبيعت و خدا شكل بخشيده و در نهايت آفرينش را غايت مدار و هدفدار معرفى مىكند و غايت را تكامل و سعادت انسان در اتصال به مبدا وجودى بيان مىدارد. اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا . در نهايت ديد انسان را به كليت نظام هستى و قوانين حاكم بر آن خوش بينانه خواهد ساخت. آدمى در اين نحوه نگرش به خلقتخود توسط خالق، ايمان دارد و بر اساس اين ايمان هر آنچه، به عنوان برنامه راه از سوى آن مبدا ارائه شود مورد پذيرش يقينى قرار خواهد گرفت. وقتي با جهانبيني خدايي حرکت کند، ايدئولوژيي ترسيمي خود را نيز خداگونه مي سازد و خود را موظف به حرکت در طي همان چهارچوبه مي داند و در طي مسير خطا نمي کند.
چنين فردي بر اين اعتقاد است كه وسايل رشد و ترقى او به صورت كامل مهيا است، يعنى اگر نتواند گام هاى سعادت را در راه تكامل خويش بردارد، مقصر خود اوست. اين اعتقاد و انديشه است كه او را با اميدوارى به آيندهاى درخشان به حركت وا مىدارد. لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي . پروردگار در بشر نيروى پذيرش و امكان رشد و تعالى نهاده است كه اگر بخواهد به سير ارادى به مقامى از كمال و هدايت نائل مىشود اين همان هدايت فطرى است،و چنانچه انسان نيروى فطرت خدادادي را به كار بندد و با نيروى اراده و عمل آنرا رشد دهد، به مقامى از كمال انسانى نائل خواهد شد. اين مرتبه از هدايت و كمال اكتسابى است و به پروردگار استناد دارد. و سير ارادى و اعمال نيك او نيز از جمله علل و اسبابى است كه به فضل پروردگار باعث توفيق او بوده است و چنان چه نيروى فطرت را به كار نبندد و از طريق خرد و دين خارج شود يعنى به سوء اختيار بر حسب اراده و عمل طريقه گمراهى و انحراف بپيمايد ، از رحمت پروردگار بىبهره گشته و نور فطرت را در خود خاموش مي کند.